روند زندگی تغییر کردهاست و ساختارهای نسبتهای خانوادگی نیز تغییر کردهاند. به همین دلیل اخیراً ادبیات فلسفی مشتاقانه درباره این مساله جدید و بسیار حساس بحث کرده است: آیا کودکان میتوانند وظایف خود را در قبال والدینشان نادیده بگیرند؟ این سوال به این دلیل مطرح شد که بسیاری از مردم از گفتن ” نه ” به والدین خود هراس دارند و حاضرند علایق و رویاهای خود را به خاطر سرزنش نشدن از سوی والدین قربانی کنند. به همین دلیل است که افراد زیادی زندگی را آن طور که دوست دارند پیش نمیبرند و همیشه احساس قصور و گناهی غیر قابل جبران میکنند.
من بدون شما زنده نمیماندم ولی شما من را به دنیا آوردید
جملههای مورد علاقه والدینی که بیش از حد فرزندانشان را کنترل میکنند به این صورت است: نه ما سر تو باردار بودم، چه شبهایی که نخوابیدم و تا صبح کنار تختت بیدار ماندهام، الان این در عوض دستت درد نکنه است؟ اما مگر نه اینکه همهی خانمهایی که میخواهند مادر شوند چنین مواردی را تحمل میکنند؟
بچهها هیچ وقت فکر این را هم نمیکنند که باید به خاطر این همه محبت و گرمای آغوش مادر چیزی بپردازند. و زمانی که از آنها خواسته میشود تا این عشق و محبت را جبران کنند و بهایی بابت آن بپردازند، این عشق و محبت رفته رفته کمرنگ شده و موجب دلخوری دو طرف میشود.
زمانی که بچهی دوم به دنیا میآید انتظارات از بچهی اول که به سن بلوغ رسیده بیشتر میشود و از آنان انتظار میرود تا مثل والدین رفتار کنند. در خانوادههای خوشبخت مراقبت از فرزند تازه به دنیا آمده کاملاً طبیعی است و باعث به وجود آمدن انتظارات از بچهی دوم نمیشود.
من تا الان خیلی کمک کردم ولی شما اصلاً به آن توجه نمیکنید
از همان لحظهی اول زندگی کودکان هر چه دارند را به والدین میدهند. این موراد شامل نگاه، آغوش گرم و کاردستیهایشان میشود. اما والدین باید قدرت توجه به مواردی که از سوی فرزندان دریافت میکنند را داشته باشند. اگر والدین به این موارد توجه نکنند و صرفاٌ به دنبال تامین نیازهای اولیهی فرزندان باشند، عجیب نیست که رابطهی کودکان و والدین در آینده سرد و تاریک شود. لازم به ذکر است که وقتی فرزندان به والدین کهنسال خود کمک میکنند، این موضوع خیلی به چشم نمیآید. در بهترین حالت فرزندان به والدین خود کمک میکنند و مواردی از قبیل دارو و … را برای والدین فراهم میکنند اما از سوی دیگر میخواهند هر چه بیشتر از خانه فاصله بگیرند.
والدین همراه صمیمیترین افراد نسبت به شما نیستند
بدون شک والدین نقش مهمی در زندگی هر فرد ایفا میکنند اما این بدان معنا نیست که والدین تنها افرادی هستند که فرزندان میتوانند به آنها اعتماد کنند. متاسفانه عکس این موضوع نیزصادق است، یعنی ممکن است که والدین و فرزندان در رابطهشان دچار یک سو تفاهم شود و احساس اینکه والدین دیگر حامی فرزند نیستند یا به مشکلاتشان اهمیت نمیدهند در فرزندان به وجود میآید. علاوه بر این سرزنش و انتقاد والدین نسبت به دیگران اثر مخربتری دارد و ممکن است شرایط را بدتر کند.
با وجود اینکه برخی سخت تلاش میکنند تا به هر قیمتی والدینشان به آنها افتخار کنند اما در شرایطی که فرد با بیتوجهی و تحقیرشدن مواجه است و نمیتواند این موارد را با والدینش در میان بگذارد، شخصی که بتواند این شرایط را سر و سامان دهد ضروری است و این رابطه میان فرزندان و والدین عاشقانه نیست. در این توهم زندگی نکنید، اگر در کودکی والدین حامی شما نبودند، در بزرگسالی هم حامی شما نخواهند بود. در این شرایط، فرد کاملاً حق دارد که حمایت والدین را رد کند چون هرگز چنین حمایتی را تجربه نکرده.
برعکس اگر والدین محبت بی قید و شرط را نسیب فرزندان خود کنند، زمانی که فرزندان بزرگتر میشوند، حسی برای جبران این محبت ندارند، و تجلی مراقبت از طرف کودک بیان طبیعی تمام احساساتی است که طی سالها جمع شدهاست.
نظریهای در مورد دوستی وجود دارد که میگوید کودکان باید تمام چیزهایی که با دوستانشان در میان میگذارند با والدین خود نیز باید چنین باشند زیرا روابط دوستانه به صورت داوطلبانه ادامه پیدا میکند. اگر والدین و فرزندان عواطف یکدیگرا را با هم شریک نشوند پس هیچگونه تعهدی نیز میان آنها وجود ندارد.
من کسی که شما دوست دارید نمیشوم
والدین ممکن است نظرات متعددی درباره آینده شما داشته باشند اما هرگز نباید مانع تحققق افکار خودتان شود. بزرگ شدن یعنی خودتان راه خودتان را انتخاب کنید و اهداف زندگی شما میتواند شبیه به والدین یا کاملاً با آنها متفاوت باشند.
یک کودک از سنین خیلی کم میداند که میخواهد چه کند به شرطی که والدین آنها را در تصمیمگیری آزاد بگذارند، آنها بزرگتر میشوند و در بزرگسالی به افرادی تبدیل میشوند که از اشتباه کردن هراس دارند و همیشه به شرایط موجود وابسته هستند و مسئولیتپذیر نیستند.
اگر دوست دارید به خاطر برآورده کردن انتظارات والدین خود تصمیم بگیرید، به این معنی است که در حال تظاهر کردن هستید و طوری که دوست دارید زندگی نمیکنید. قربانی کردن رویاهایتان برای انتظارات خانواده باعث این میشود که تا آخر عمر با این درد و خشم زندگی کنید.
روابط سالم در خانواده به شما اجازه میدهد که هر چه بیشتر خودتان باشید. اما اگر شرایط متفاوت است باید زمان زیادی را برای تعیین حد و مرز در روابط خانواده صرف کنید.
من برای شما وقت ندارم
معمولاً، والدین در اوایل بچهدار شدن چون هدف خاصی در زندگی ندارند، تمام وقت خود را صرف فرزندان میکنند. و بعضی اوقات وقتی بچهها بزرگ میشوند دیگر به آن سطح از توجه و پیگیری نیاز ندارند.
با این حال، اگر شرایط عادی باشد والدین در حین بزرگشدن فرزندان اهداف و دستآوردهای خود در زندگی را دنبال میکنند. مشکل والدینی که نمیخواهند در زندگی به آرامش برسند این است که کودکان را دلیل اصلی روابط خانواده میدانند و از سوی دیگر فرزندان وقتی بزرگ میشوند به دنبال آزادی هستند و این شرایط بنیان خانواده را نابود میکند.
کودکان خودشان تصمیم میگیرند که کدام یک از حمایتها را بئذیرند و کدام را رد کنند. مهم نیست که شما چند فرزند یا نوه دارید، در هر شرایط باید بتوانید از خودتدان مراقبت کنید.
نمیتوانم زمانی که شما صرف کردید را جبران کنم
زمانی که والدین از نه گفتن فرزندان آزرده میشوند، که نمیتوانند تواناییهای فرزند را در شرایطی که هست ببینند، به علاوه این شرایط باعث میشود که فرزندان تواناییهای خود و رسیدن به اهداف را رها کنند. فرزندان نمیتوانند زمانی که والدین برای خودشان صرف نکردند را جبران کنند.
درست است که در سالهای اول تولد بچه، والدین بیشتر زمان خود را صرف فرزند خود میکنند اما در آینده این موضوع فقط به خودشان وابسته است. اگر بنا به دلایلی ایفای نقش پدر یا مادر برای والدین خیلی خوشایند نباشد به دنبال مقصر میگردند تا زمان از دست دادهی خود را جبران کنند. این امر باعث به وجود آمدن درخواست از کودکان میشود تا والدین بتوانند نکات از دست رفتهی خود را جبران کنند.
نگاه به آمار و ارقام
طبق تحقیقات جامعه شناسان آمریکایی نشان میدهد که تفاوت زیادی میان حمایت مالی که والدین انتظار دارند و چیزی که فرزندان برای آنها فراهم میکنند وجود دارد: ۹۲ درصد والدین بازنشسته گفتند که هیچگونه انتظاری برای دریافت حمایت مالی از فرزندان ندارند، فقط یک درصد انتظار حمایت کامل دارند، دو درصد از این افراد انتظار دارند که بیشتر موارد مالی را فرزندان تامین کنند و پنج درصد از آنها نیز در زمان نیاز حمایت مالی میکنند.
با وجود اینکه بیشتر والدین انتظار حمایت مالی ندارند اما ۶۳ درصد از فرزندان میخواهند به والدین خود کمک مالی کنند. ۶۱ درصد از فرزندان نیز میخواهند که در دوران بازنشستگی والدین با آنها زندگی کنند.
جمعبندی
بهترین کاری که والدین میتوانند برای فرزندان انجام دهند این است که به فرزندان آزادی و حق انتخاب برای چگونگی زندگی بدهند. اگر به فرزندان اجازه دهید تا اشتباه کنند و از آنها درس بگیرند و اگر به آرزوهای فرزندان احترام بگذارید و حامی آنها باشید و به جای تحمیل کردن نظراتتان به آنها کمک کنید، اینگونه افراد احساس قدردانی و مسئولیتپذیری خواهند داشت. اگر در همین زمان والدین برای خودشان نیز زمان صرف کنند، هرگز زندگی خود را تلف شده و هدر شده نمیبینند.
همیشه در ذهن خود داشته باشید که کودکان رفتار خود را از روی والدین کپیبرداری میکنند، بنابراین زمانی که کمک خواستید به واکنش خود و اینکه چه رفتاری خواهید داشت نگاه کنید.