واقعیت های تلخی که از پذیرفتن شان سر باز می زنیم

واقعیت های تلخی که از پذیرفتن شان سر باز می زنیم
امتیاز به این post

آدم های شاد به این دلیل شادند که دنیا را همانطور که هست می بینند و باید گفت که در دنیا چیزهای ناخوشایند و غیرمنطقی و ناحق، کم نیست. کسانی که متوجه این مسائل نباشند، بارها و بارها اشتباهات مشابه را تکرار می کنند. زندگی به شما نشان می دهد که نمی توانید هرچه می خواهید را داشته باشید و هرچه زودتر متوجه این حقیقت شوید، بهتر است. در ادامه به حقایقی ساده اما ناخوشایند که معمولا از پذیرفتن شان سرباز می زنیم، اشاره می کنیم.

زندگی بیهوده است، فقط باید چیزی که از آن خوشتان می آید را پیدا کنید

متاسفانه نمی شود فهمید که آیا زندگی مان هدف خاصی دارد یا نه. پس چرا وقت تان را برای فهمیدن اسرار جهان هدر بدهید؟ وقتی چیزی نباشد که از آن در زندگی تان لذت ببرید، همه چیز پوچ و بیهوده به نظر می رسد. باید سعی کنید چیزهایی که ازشان لذت می برید را پیدا کنید تا زندگی برایتان لذت بخش شود.

هیچکس به مشکلات تان اهمیت نمی دهد

خیلی از مردم راحت در مورد مشکلات شان با دیگران صحبت می کنند. کمرشان درد می کند، حقوق شان کم است، رئیس شان بداخلاق است و غیره. اما به چشم بقیه آدم ها، آدم های پرحرف و رو اعصابی به نظر می رسند که مدام غرغر می کنند. قبل از اینکه در مورد ناحق بودن و غیرمنصفانه بودن دنیا شکایت کنید، به این فکر کنید که اصلا چرا این کار را می کنید. کمکی می خواهید یا فقط می خواهید خودتان  را خالی کنید؟ اگر دیگری نمی تواند کمکی بهتان بکند، اصلا چرا باید از این مسائل برایش حرف بزنید؟

سال به سال زندگی تان کسل کننده تر می شود

وقتی کاری را دوباره و دوباره انجام بدهید، قدیمی می شود و زندگی همین است که یک سری کارها را دوباره و دوباره انجام دهید. سفر می کنید، اسب سواری می کنید، زبانی جدید می آموزید، اما سال به سال چیزهای کمتری هستند که شما را به وجد می آورند.

همیشه یک نفر باهوش تر، جوان تر و جذاب تر از شما وجود دارد

اگر فکر می کنید تافته ی جدا بافته هستید، در توهم زندگی می کنید و خیلی زود متوجه این موضوع خواهید شد. مثلا کارمندی ادای استعفا دادن درمی آورد به این امید که رئیسش از او بخواهد بماند، اما رئیس زحمت هیچ کاری را به خود نداده و راه را برایش باز می گذارد. پس هر چه زودتر متوجه شوید خیلی ها شبیه به شما وجود دارند و می توانند جایگزین تان شوند، بهتر است.

کسانی که از همه به ما نزدیک ترند بیشتر به ما ضربه می زنند

عزیزان تان نقاط ضعف تان را می دانند و گاها از قصد روی آنها دست می گذارند. چنین زمان هایی بسیار سخت است چراکه هرگز انتظار چنین کاری را از آنها ندارید. به منظور کاهش آسیب، کافی است انتظارات تان را کم کنید. آنها هم آدم هایی مثل شما هستند، اشتباه می کنند و قصد و نیاتی دارند که همیشه با قصد و نیت شما همسو نیست.

دیگران از شما استفاده می کنند چون برای خودتان ارزش قائل نیستید

اگر برای زمان و توانایی خودتان ارزش قائل نشوید، آنها را صرف دیگران می کنید و بعد هم اینطور احساس می کنید که انگار خودتان انتخاب کرده اید که اینطور باشد. مثلا هی به یک نفر کمک می کنید، اما او کمکی از دستش برای شما برنمی آید و وقتی هم که از دست تان خسته شود، شما را رها می کند و این به خاطر قدردان نبودن دیگران نیست. به این خاطر است که شما برای خودتان ارزش قائل نیستید. به جای اینکه وقت تان را صرف خودتان کنید، آن را صرف دیگران می کنید.

سلامتی تان دست خوش تغییر می شود

مسلما در ۴۰ سالگی، حس ۲۰ سالگی تان را نخواهید داشت. هرچه زودتر متوجه این قضیه شده و اقدامی در موردش بکنید، در آینده حس بهتری خواهید داشت. عادات بد باعث می شوند بیماری ها زودتر خودشان را نشان بدهند. ژن های ناسالم اسلحه را پر کرده و عادات بد ماشه را می کشند. به همین دلیل است که باید از تمام جهات حواس تان به سلامتی تان باشد.

وقتی سن تان بالا می رود، تنها می شوید و باید آمادگی اش را داشته باشید

با افزایش سن، از میزان تعاملات اجتماعی مان کاسته می شود. بچه ها و نوه ها نمی توانند ما را از تنهایی نجات بدهند و وقتی سالخورده می شویم، بیشتر اوقات تنها هستیم. اما پیری انقدرها هم ترسناک نیست. امروزه سالخوردگان فرصت بیشتری دارند، اگر هنوز سرپا باشند می توانند به کار کردن ادامه دهند یا سرگرمی مورد علاقه شان را دنبال کنند. به خودتان بستگی دارد که چطور پا به سن گذاشتن را مدیریت می کنید.

همیشه این احتمال وجود دارد که شریک زندگی تان دست از دوست داشتن شما بکشد

خیلی کم پیش می آید که قول عشق ابدی تا ابد دوام بیاورد. احساسات ممکن است کمرنگ شده و از بین بروند و اگر در رابطه ای هستید باید این مسئله را به خاطر داشته باشید. نباید از طرف مقابل در زندگی تان بت بسازید. ممکن است یک روز دیگر دوست تان نداشته باشند و شما باید جور دیگری زندگی تان را سر و سامان داده و سرپا کنید.

در روابط گاهی یک طرف فقط عشق می دهد و یک طرف فقط عشق می گیرد

این اتفاق زمانی می افتد که یا شریک تان طبق خواست شما و به شیوه ای که دوست دارید عشق و محبتش را به شما نشان نمی دهد و یا اینکه احساس عمیقی به شما ندارد و فقط از اینکه کنارتان زندگی می کند خوشحال است. در مورد اول، با شریک تان صحبت کرده و از خواسته ها و نیازهایتان بگویید تا شاید او تغییر کرد. و اگر تغییری ایجاد نشد احتمالا مورد دوم را تجربه می کنید و اینجاست که باید تصمیم بگیرید اصلا به این رابطه احتیاجی دارید یا نه.

کار کردن روی درست کردن رابطه تقریبا همیشه بیهوده است

درست کردن رابطه در نظر بسیاری از مردم این گونه است که سعی کنند طرف مقابل را تغییر دهند، اولتیماتوم تعیین کنند و به خاطر علایق شان بجنگند. تمام این کارها به احتمال زیاد منجر به بحرانی بزرگتر می شود. به جای اینکه شریک تان را مجبور به انجام کاری کنید، روان شناسان توصیه می کنند آنچه که می خواهد را به او بدهید. بنابراین لازم نیست روی رابطه کار کنید، شما هر دو باید روی خودتان کار کنید.

 

 

 

خروج از نسخه موبایل