هر روز هزاران ایده خلق میشوند اما متاسفانه فقط تعداد کمی از آنها عملی میشوند. خیلی از ما ایدههایی را در ذهن پروراندیم که میتوانند جامعه را تغییر دهند و مال و منالی برایمان به هم بزنند، اما اراده محقق کردنشان را نداریم چون جدای از بقیه چالشها، کارآفرینی یعنی ریسک کردن. رید هافمن (Reid Hoffman) ، بنیانگذار لینکداین (linkedIn)، با گفتن «سفر کارآفرینی با پریدن از یک صخره و سر هم کردن یک هواپیما در مسیر پایین افتادن آغاز میشود» حق مطلب را ادا کرده.
حالا چرا شما هم باید این پرش را انجام دهید و در فضای رقابتی امروز ایدههای خود را گسترش دهید؟
هیچکس به خوبی خودتان با ایدهتان آشنا نیست. بنابراین، وقتی روی آن کار میکنید حس رضایت فردی خاصی را تجربه میکنید. درواقع، طی کردن این فرایند ممکن است به منزله محقق کردن رویایتان باشد! اما مشکل آنجاست که خیلیها فکر میکنند فقط افراد خاصی با ویژگیهای خاص هستند که میتوانند چیزی را خلق کنند، اما این طرز تفکر غلط است. همهی آدمها مهارت محقق کردن رویاهایشان را دارند و ما همه میتوانیم ایدههای متفاوتی را در صنایع مختلف توسعه دهیم.
البته مسلما مبتکر بودن کار کوچکی نیست، پس اگر بالاخره در انجام پروژهای موفق شدید عزت نفستان هم قویتر خواهد شد. حتی اگر شکست هم بخورید به پایان راه نرسیدید؛ پروژههای بسیار دیگری هستند که در آینده میتوانید از مهارتها و تجربیاتی که در طی مسیر بدست آوردید برای عملی کردنشان استفاده کنید.
مراحل شکلگیری ایده
اگر از ایدهای مطمئن نیستید، وقت گذاشتن برای آن ضرری ندارد. با این حال، اگر مثلا نتوانید ایدهتان را در سه روز بسط بدهید، وقت آن است که یکسری اطلاعات جمعآوری کنید؛ اطلاعاتی از جمله بررسی دقیق بازار و وضع محصولات. مسلم است که میتوانید قبل از عرضه محصولتان به سرمایهگذاران و عموم مردم، آن را دستکاری و آزمایش کنید.
دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم دنیایی با مشکلات نامحدود است و شدیدا به راهحلهایی برای برطرف کردن آنها احتیاج داریم. اگر به اندازه کافی خلاق باشید، میتوانید از ابن طیف وسیع مشکلات به نفع خودتان استفاده کنید. با این حال، به خاطر داشته باشید که هدف ابتکارتان لزوما نباید عموم مردم باشد؛ گاهی اوقات هدفتان خیلی ساده میتواند فقط نفع شخصی خودتان باشد. اگر به ابزاری احتیاج دارید که بتواند کاری را برایتان در خانه یا محل کار سادهتر کند، دست دست نکنید و آن را خلق کنید، چون ممکن است بعدا متوجه شوید که کسان دیگری هم به آن ابزار احتیاج دارند و آن موقع از اینجاست که فرآیند فروش آغاز میشود!
شما همچنین میتوانید ایدههای مختلف را به طور همزمان در ذهن داشته باشید و بعد به انتخاب خودتان تصمیم بگیرید که میخواهید چه زمانی به هرکدام رسیدگی کنید. برای سامان دادن به ایدهها هم میتوانید از نرمافزارهای مختلف استفاده کنید و هم خیلی ساده میتوانید هرآنچه را که در ذهن دارید روی کاغذ یک دفتر بیاورید.
عواقب تلاش نکردن
به خاطر داشته باشید که ریسک نکردن یعنی برای دستیابی به هیچ دستاوردی آماده نیستید و از کسب مهارتهای تازهای که میتوانند در آینده به شما کمک کنند باز میمانید. مثالی در این مورد میتواند پس انداز پولتان در بانک یا سرمایهگذاری آن در جایی مطمئن باشد. درست است که اگر پولتان را جایی سرمایهگذاری کنید بیشتر زمان میبرد که به درآمد برسید و ریسک بیشتری میکنید، اما اگر به اندازه کافی صبور باشید سود خوبی خواهید کرد. همین قیاس در اینجا هم صدق میکند: ایدهها تا زمانی که گسترششان ندهید راکد میمانند و شما هیچوقت به رشد نمیرسید مگر اینکه دست به ابتکار بزنید. مهمتر از همه، ممکن است متوجه شوید که یک نفر دیگر دارد با ایدهای شبیه به ایده شما به موفقیت میرسد و آنجاست که حسرت تلاش نکردنتان را خواهید خورد.
غلبه بر ترس
طبیعی است که وقتی میخواهید برای اولین بار وارد کاری شوید احساس ترس کرده و از انجام آن کار خودداری کنید چون میترسید اشتباهی بکنید، احمق بنظر برسید یا انتظارات را برآورده نکنید؛ اما باید یادبگیرید که بر این موانع غلبه کنید. رک و پوست کنده، برای کارآفرینان شجاعت به معنای نبود ترس نیست، بلکه توانایی پافشاری کردن بر کار خود علیرغم وجود ترس است.
اکثر ما بنا بر تجربه متوجه شدیم که شکست بخشی از فرآیند کسب و کار است و آنهایی که بیشتر شکست میخورند معمولا بیشتر هم موفق میشوند. به عنوان مثال، توماس ادیسون و جیمز دایسون (James Dyson) بارها و بارها روی محصولات انقلابیشان کار کردند تا بالاخره آماده شدند و وقتی تلاشهایشان به ثمر نشست بود که بالاخره مزدشان را گرفتند.
پس هر وقت بنظر رسید که انگار ایدهتان عملی نمیشود، فقط به یاد داشته باشید که ادیسون درمورد تلاشهای متعددش هنگام اختراغ لامپ گفته: «من هزار دفعه شکست نخوردم، اختراع لامپ هزار مرحله طول کشید.»
به عبارت دیگر، ترس واکنش شناختی و هیجانی موقتی نسبت به یک تهدید یا دستاوردی احتمالی است و شما درواقع میتوانید از آن به عنوان منبعی انگیزشی برای رسیدن به موفقیت استفاده کنید.
مزایای داشتن یک تیم
شما نمیتوانید در همه چیز استاد باشید و اگر سعی کنید خودتان از همه چیز سر دربیاورید فقط احساس تشویش و استرس خواهید کرد. در اصل، تحقیقات نشان دادند که بهترین ایدهها زمانی که تنها هستیم نیست که به فکرمان میرسند، بلکه در تعامل با افراد همفکر است که این ایدهها به ذهنمان میرسند.
تهیه یک محصول نیازمند تلاش و تمرکز است، اما اگر تمام منابعتان را به آن اختصاص دهید، چطور میخواهید به دیگر جنبههای زندگیتان برسید؟ از آنجا که وقت طلاست، باید آن را خرج ارزشمندترین وظایف بکنید.
آنقدر فرصت برای توسعهدهندگان محصولات مختلف زیاد است که اگر آنها را نادیده بگیرید خودتان ضرر کردید. به یاد داشته باشید که هرچه وقت بیشتری را صرف شک کردن به خودتان بکنید، شانس بقیه برای اینکه با ایدهای شبیه به ایده شما به موفقیت برسند بالاتر میرود و دیگر پشیمانی سودی ندارد. پس بیشتر از این دست دست نکنید و منتظر نشوید که وقتش برسد، چون هیچ وقتی بهتر از همین حالا نیست.