۴ موردی که بی سر و صدا منجر به افسردگی می‌شوند

۴ موردی که بی سر و صدا منجر به افسردگی می‌شوند
امتیاز به این post

با روتین روزمره و ریتم سریع زندگی، ممکن است حتی بدون اینکه دلیلش را بدانیم، افسرده شویم. اگر به شدت احساس غم و اندوه کرده اما دلیل مشخصی برای آن پیدا نمی کنید، پس ادامه ی این مطلب را برای دانستن ۴ دلیل افسردگی که خیلی وقت ها متوجه شان نیستیم، از دست ندهید.

۱_ تنهایی: یکی از دلایل احساس افسردگی کردن نداشتن ارتباط با دیگران است. حتی اگر بعضی ها با این مسئله مشکلی نداشته باشند و تنهایی هم اوضاع شان روبه راه باشد، اما به هر حال موجب افسردگی خواهد شد. اینکه بتوانید به تنهایی خوشحال باشید خیلی مهم است اما در طی زمان باعث سنگینی قلب تان می شود. به یاد داشته باشید اینکه دیگران سرکار یا محل تحصیل کنارتان هستند دلیلی بر تنها نبودن تان نمی شود. عامل مهم در اینجا داشتن روابط و پیوندهای پرمعنا با افرادی است که واقعا به شما اهمیت می دهند.

پس اگر احساس افسردگی می کنید نگاهی به پیرامون خود انداخته و ببینید چند نفر را در زندگی تان دارید. لیست کسانی که می توانید برای درد و دل کردن با آن ها تماس بگیرید شامل چند اسم می شود؟ اگر تعداد آن رقم راضی کننده ای نیست باید بدانید که هیچگاه برای تغییر وضعیت دیر نیست. اگر خودتان از دیگران دوری گزیده اید وقت آن است که دوباره با خانواده و دوستان تان ارتباط برقرار کنید. همین طور برای ملاقات افراد جدید می توانید فعالیت های تازه ای را امتحان کنید.

۲_ نداشتن هدف: وقتی جوان تر هستیم وقت زیادی را صرف فکر کردن به اینکه در زندگی چه هدفی داریم می کنیم، اما همین طور که سن مان بالاتر می رود آنقدر درگیر خود زندگی می شویم که هدف را فراموش می کنیم. به خاطر نداشتن هدف یا معنا در زندگی ممکن است دچار افسردگی شویم، حتی اگر همه چیز زندگی مان عالی باشد.

به یاد داشته باشید که افراد در چیزهای مختلفی معنا را جست و جو می کنند: کار، رابطه، کمک کردن به دیگران، یادگیری و غیره. بنابراین باید یک گام به عقب برداشته و نگاهی به زندگی تان بیندازید. از خودتان بپرسید چه چیزی موجب شادی تان می شود؟ آیا یادتان می آید هدف اصلی ای که برای زندگی تان در نظر گرفته بودید چه بوده؟ پاسخ این سوالات ممکن است که امروز دیگر برایتان مهم نباشد. به خاطر داشته باشید که هروقت بخواهید می توانید شرایط را عوض کنید، فقط کافی است که نگاهی دقیق به خودتان و زندگی تان بیندازید.

۳_ احساسات سرکوب شده: هر کدام از ما عواطف اولیه و ثانویه داریم. عواطف اولیه شامل ناراحتی، خشم، اضطراب و غیره می شود. عواطف ثانویه هم عواطفی هستند که بازتابی بر عواطف اولیه مان می باشند. بنابراین ممکن است به خاطر چیزی ناراحت باشیم و بعد عواطف ثانویه مان وارد بازی شده و به ما بگویند که به فلان دلیل لازم نیست ناراحت باشیم یا بهتر است احساس دیگری از خودمان بروز دهیم. به همین دلیل است که انسان ها تنها موجوداتی هستند که می توانند به خاطر عصبانی بودن از دست خودشان عصبانی شوند. در نتیجه اگر حس کنیم احساسات مان توجیه شده نیستند، ممکن است آن ها را سرکوب کنیم و همین مسئله موجب افسردگی می شود.

احساسات ثانویه از ارزش هایی که با آن ها بزرگ می شویم نشات می گیرند. مثلا پدری که به پسرش می گوید که گریه کردن برای دخترهاست یا مادری که به دخترش می گوید باید اضطرابش را پنهان کند. این ارزش ها در طی زمان همراه ما می مانند و وقتی احساساتی پیدا می کنیم که با آن ها همخوانی ندارند، شروع به جنگ و جدال با خودمان می کنیم. درست است که چنین مسئله ای دشوار است اما می توان با آن کنار آمد. با فهمیدن اینکه چرا سر موضوعی عصبانی، ناراحت یا خوشحال هستید آغاز کنید. ببینید واقعا چه حسی دارید و به خودتان اجازه دهید که آن حس را داشته باشید. برای بعضی ها همین کافی است، اما اگر حس می کنید که لازم است، همواره می توانید از یک متخصص کمک بگیرید.

۴_ ندای درون: ندای درون مان می تواند مثل پسر بچه ی قلدری که به ضعیف تر از خودش زور می گوید عمل کند. دلیل این موضوع می تواند اشتباهات یا شکست هایی باشد که قبلا تجربه کردیم یا فقط به این خاطر باشد که خیلی به خودمان فشار می آوریم. ندای درون مان در طی زمان توسعه می یابد و اگرچه در ابتدا ممکن است متوجه نباشیم، اما می تواند به صورت کلامی به ما حمله کند. همین مسئله موجب افسردگی می شود. تشخیص این نوع افسردگی بسیار دشوار است چرا که متوجه نیستیم چقدر به خودمان سخت می گیریم و در موارد خاص، اطرافیان مان هم ممکن است متوجه نباشند.

بنابراین باید حواس تان به افکار و دیدگاه تان نسبت به خودتان باشد. شاید ندای درون تان دلیل افسردگی تان باشد. از خودتان بپرسید که آیا زیادی به خودتان فشار آورده و وقتی انتظارات را برآورده نمی کنید حس بدی دارید؟ اگر پاسخ تان آری است پس ندای درون تان مسئول حال فعلی تان است. اگر با این ندا در کشمکش هستید، می توانید تمام آنچه که در سرتان می گذرد را یادداشت کرده، سپس آن را بخوانید و قسمت های زورگویانه یا تحقیر کننده اش را خط بزنید. در برخی موارد کمک متخصص نیاز است، پس آن را از خودتان دریغ نکنید.

افسردگی بیماری روانی ای است که به مانند بیماری جسمانی به درمان درست و به موقع احتیاج دارد. بنابراین آن را جدی گرفته و در موردش اقدامی بکنید.

منبع

خروج از نسخه موبایل