۵ تفاوت عمده میان افسردگی و ناراحتی

۵ تفاوت عمده میان افسردگی و ناراحتی
امتیاز به این post

افسردگی این روزها به قاتل بی سر و صدای جوامع تبدیل شده. افسردگی وضعیتی است که هیچ چهره و احساسی نداشته و نژاد و جنسیت و سن و سال نمی شناسد. این اتفاق ممکن است برای هرکسی بیوفتد، از جمله من یا خود شما. با اینکه افسردگی وضعیتی است که هم قابل تشخیص توسط پزشکان است و هم گاها دوستان و خانواده یا خود فرد، اما همچنان به درجات مختلف مردم را بی سر و صدا به خود مبتلا می کند.

بعضی افراد از افسردگی رنج برده و بار آن را مدت ها با خود به دوش کشیده و یاد می گیرند که با آن زندگی کنند. یک سری دیگر هم شرایط را مدیریت کرده و با کمک گرفتن می توانند آن را مرتفع سازند. اما یک سری افراد دیگر هم هستند که هیچ راهی جز تسلیم شدن پیش رویشان نمی بینند.

اما افسردگی گاهی اوقات با ناراحتی اشتباه گرفته می شود. بعضی ها ادعای افسردگی دارند اما فقط ناراحت اند و یک سری دیگر هم حس می کنند که فقط ناراحت اند اما در اصل افسردگی دارند. تشخیص ندادن این دو شرایط از یکدیگر می تواند بسیار خطرناک باشد چرا که دقیقا متوجه وضعیت شدن تنها راهی است که می تواند به فرد ناراحت یا افسرده کمک کرد. برای مشخص تر شدن این موضوع ما در ادامه به ۵ تفاوت عمده ی افسردگی و صرفا ناراحت بودن اشاره می کنیم:

۱- علاقه مندی به چیزهایی که از آن ها خوشتان آمده یا از آن ها لذت می برید

وقتی ناراحت هستید ممکن است حالتان گرفته باشد و حس و حال انجام یک سری کارها را نداشته باشید اما این باعث نمی شود از انجام کارهایی که دوست دارید، حداقل بعدا، منصرف شوید. شاید الان ناراحت باشید و با اینکه از وضعیت تان آگاه هستید، اما هنوز هم مشتاق دیدن فیلمی که منتظرش بودید، خواندن کتابی که تازه خریده اید و وقت گذرانی با دوستان تان هستید.

حتما بخوانید:   مواردی که تنها افرادی که والدینی سخت گیر داشته اند درک می کنند 

از سوی دیگر، وقتی افسرده هستید به طورکلی علاقه تان را به زندگی از دست می دهید. وضعیتی تحت عنوان آنهیدونیا یا از دست دادن علاقه نسبت به انجام کارهایی که از آن ها لذت می بردید را تجربه خواهید کرد. انگار که دیگر لذت بردن از آن ها برایتان فایده ای نداشته و زندگی برای تان خسته کننده و ناامید کننده می شود.

۲- چه چیزی باعث بروز شرایط شده

اغلب، رویدادها یا تجربیات مختلف هستند که باعث ناراحتی می شوند، گاهی هم پیش می آید که نمی توانید تشخیص دهید که چه چیزی دقیقا باعث ناراحتی تان شده. با این حال وقتی سرتان به فعالیت های مختلف گرم شود این حس از بین می رود تا زمانیکه متوجه شوید دیگر ناراحت نیستید.

اما یک فرد افسرده ممکن است واکنشی منفی نسبت به یک رویداد یا تجربه داشته باشد، اما عمیق تر و غیر طبیعی تر. او ممکن است درد اتفاقی که پیش آمده را هفته ها، ماه ها و یا سال ها با خود داشته باشد. و بله، افسردگی هم ممکن است بی هیچ دلیل واضحی بروز کند.

۳- مدیریت فعالیت های روزانه

کسی که ناراحت است ممکن است به طور موقتی روتین روزانه اش را دچار تغییر کند، مخصوصا بخش مربوط به خوابیدن و غذا خوردن را. طبیعی است که فرد ناراحت زیاد غذا بخورد، بی وقفه فیلم تماشا کند یا چند روزی با خوابیدن مشکل داشته باشد. اما وقتی ناراحتی کم تر می شود این مسائل هم خود به خود به حالت عادی باز می گردند.

حتما بخوانید:   چطور وقتی حال ندارید از تخت بلند شوید!

از سوی دیگر کسی که افسرده است این تغییر در روتین را به مدت طولانی ای تجربه می کند. او انگیزه اش را برای خروج از منزل از دست داده و ممکن است روزها را به خوابیدن بگذراند. وقت هایی هم هست که ممکن است پرخوری کرده یا اصلا چیزی نخورد.

۴- مدام حس ناامنی و بی اهمیتی داشتن

این نکته هم جالب توجه است چرا که هم فرد ناراحت و هم فرد افسرده ممکن است احساس ناامنی و بی اهمیتی کنند اما این احساسات در هر دو طرف متفاوت است.

وقتی کسی ناراحت است، طبیعی است که در غم و غصه غرق شود و حس کند که کسی دوستش ندارد یا برای عشقش بی ارزش است. اما هر چه که از ناراحتی فاصله می گیرد، راهی برای خاتمه دادن به این وضع پیدا می کند. او به دنبال راه هایی می گردد که خودش را بهتر کند مثلا ورزش کند، مهارت جدیدی یاد بگیرد، خانه اش را عوض کرده یا شغل جدیدی پیدا کند.

در مقابل، فرد افسرده نه تنها احساس ناراحتی می کند، بلکه احساس ناامنی و بی اهمیتی نیز دارد. به جای اینکه به دنبال راهی برای خارج شدن از وضعیت باشد، ترجیح می دهد که همراه با جریان حرکت کند چرا که مهم نیست چکار می کند، در هر حال بی ارزش و دوست نداشتی خواهد بود. و هر چه این وضعیت طولانی تر ادامه پیدا کند، متقاعد کردن او خلاف چیزی که حس می کند دشوارتر می شود.

۵ـ تجربه ی تنبیه و آزار رساندن به خود

حتما بخوانید:   اولین چیزی که در تصویر دیدید چیست؟ عمیق ترین ترس تان را نشان می دهد

گاهی اوقات وقتی بیش از حد ناراحت هستیم خودمان را برای اتفاقی که افتاده سرزنش می کنیم. اما هر چه می گذرد متوجه می شویم که کاری در زمینه ی اتفاقی که پیش آمده از دست مان برنمی آید و از قضیه می گذریم. اما این موضوع برای کسانی که از افسردگی رنج می برند صدق نمی کند.

جدای از غوطه ور شدن در درد، کسانی که از افسردگی رنج می برند بیشتر افکار مربوط به خودآزاری یا تنبیه خودشان را در سر می پرورانند. بعضی ها تا آسیب زدن به خودشان و حتی اقدام به خودکشی هم پیش می روند.

آیا فقط ناراحت هستید یا افسردگی دارید؟ شاید بهتر باشد بیشتر در مورد اینکه فقط ناراحت اید یا افسردگی دارید فکر کنید. درک شرایط حقیقی کمک می کند تا نه تنها در مسیر درست برای حل مسئله قرار بگیرید، بلکه در جست و جوی کمک مناسب نیز باشید. در واقع همه گاهی ناراحت می شوند. ناراحتی یکی از احساسات انسانی است که می آید و می رود اما آنچه که آن را از بقیه ی احساسات متمایز می کند این است که می تواند نقطه ی شروعی برای افسردگی باشد. اما در هر حال افسردگی و ناراحتی هر دو قابل مدیریت هستند. اگر حس می کنید شرایط تان جدی است در کمک مناسب گرفتن تردید نکنید.

 

منبع

از سراسر وب

  • کارخانه ظروف یکبارمصرف